به وقت سحر که چشمک زند ستاره به آسمانها
شود آبی آسمان ، روشنی دود ،سوی آسمانها
بگرید شب و ز شادی شکوفه رقصد سر چمنها
دمد بچه چوپان به نایی که ناله دارد،دو چشمش ستاره بارد
بگوید که یار من، گل عذار من،رفتی و برفتم
ز درد فراق او نالد و گوید رفتی و برفتم
به شب،لحظه ای که در دامن افق سرکشد ستاره
کند با فسونگری سوی عاشقان هر زمان نظاره
شبان با نوای نی گویدت خوش از کوه و از کناره
که از کس،نشانه،در این گردش زمانه کجا ماند جاودانه
نماند ز ما اثر در این جهان مگر شعر عاشقانه
خوشا لحن عاشقی زان که جاودان ماند این ترانه
سحر گه که در چمن غنچه پیرهن می درد ز مستی
دهد جلوه سحر،رونق دگر بر جمال هستی
بگیرد ز ژاله ها جام لاله ها حال می پرستی
شنیدم ز بلبل که گفتی به خوشه چینی
که گل زین چمن نچینی
که این لاله و سمن ، سرو و نسترن ،هر کجا که بینی
بود قلب عاشقی،دست دلبری،موی نازنینی
(شعر:هوشنگ شهابی
آهنگساز و خواننده:استاد منوچهر همایون پور)